کلید واژه: "داستانک"
مسجد بهلول می گویند : مسجدی می ساختند، بهلول سر رسید و پرسید چه می کنید؟ گفتند: مسجد می سازیم. گفت: برای چه؟ پاسخ دادند برای چه ندارد، برای رضای خدا، بهلول خواست میزان اخلاص بانیان خیّر را بخودشان بفهماند، محرمانه سفارش داد سنگی تراشیدند و روی آن نوشتند… بیشتر »
گربه کو؟؟!! مردی، زنی داشت بی تدبیر و دروغگو. هر چه مرد مال و سرمایه جمع میکرد زن به هدر می داد. روزی مرد، مهمانی را برای شام دعوت کرد و مقداری گوشت خرید و به خانه اورد زن تا گوشت را دید به دور از چشم شوهر آن را کباب کرد و خورد. هنگامی که مرد برگشت و… بیشتر »